پدیده کاتارسیس امروز در سینما کمیاب است| از گمینشافت تا گزلشافت؛ از بومی به جهانی
محمدرضا خردمندان، کارگردان فیلم ناتوردشت در نشست نقد و بررسی این فیلم در فرهنگسرای اندیشه، درباره چرایی پرداختن به ماجرای ربوده شدن یک کودک در کلاله گفت: گم شدن فرد در جامعه ما اتفاقی تکراری است اما تفاوت این حادثه موج رسانهای و همیاری گسترده مردم بود که در نهایت باعث شد آدمربایان از ترس عقبنشینی کنند و کودک، برخلاف بسیاری از موارد مشابه، سالم به آغوش خانواده بازگردد. این حضور جمعی مانع شد حادثه به جنایت ختم شود.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی فرهنگ و هنر، محمدرضا خردمندان، کارگردان فیلم ناتوردشت ، در نشست نقد بررسی این فیلم در فرهنگسرای اندیشه گفت: پرداختن به موضوعات واقعی کار سادهای نیست. چون مخاطب پایان ماجرا را میداند. دشواری اصلی این است که روایت آنقدر دراماتیک و چندوجهی باشد که تماشاگر سالن سینما را ترک نکند.
وی درباره سختی تولید اثر نیز توضیح داد: فیلمی با لوکیشنهای متعدد و میزانسهای پر بازیگر به انرژی و توان بالایی نیاز دارد. من چون هنوز جوانم و توان دویدن دارم، ترجیح میدهم همین حالا فیلمهایی با لندسکیپ وسیع و هیجانانگیز بسازم، شاید ده سال دیگر چنین توانی نداشته باشم.
احترام به مخاطب و تجربه کاتارسیس
این کارگردان با انتقاد از کوچک شدن ابعاد مختلف سینما گفت: فیلمی که مخاطب را با پدیده کاتارسیس مواجه کند امروز بسیار کم شده است. بسیاری از آثار به گونهای ساخته میشوند که فرقی ندارد روی پرده عریض سینما ببینیم یا صفحه کوچک تلویزیون. من به وقت، چشم و انرژی مخاطب احترام میگذارم.
شخصیتپردازی در برابر معما
خرمندان مهمترین عنصر هر فیلم را شخصیتها دانست و افزود: ابتدا تصمیم داشتیم هویت سارق کودک را تا پایان قصه پنهان کنیم؛ چنین طراحیای آسانتر بود. اما بعد به این فکر کردیم که اگر مشت قصه را در دقیقه سی باز کنیم، چه امکاناتی برای روایت باقی میماند؟ همین باعث شد تمرکز اصلی ما بر شخصیتها باشد. ما حادثه و شخصیت را همزمان پیش بردیم؛ هر جا قصه افت میکرد، حادثه را وارد میکردیم و سپس دوباره به شخصیتپردازی برمیگشتیم.
وی درباره شخصیت احمد پیران گفت: قصد داشتیم بزرگپنداری و نمایشگری او را بشکنیم. عقبه شخصیتی برایش ساختیم و نشان دادیم چگونه در قمار با آبرویش گرفتار شد. سکانس رها کردن پرندگان نماد رهایی او در برابر رازها و آبرویش بود. در پایان میخواستیم مخاطب از او یک پسداستان به یاد داشته باشد.
ناتور دشت؛ روایت حادثه و شخصیت
محسن خیمهدوز، منتقد فیلم و پژوهشگر سینما، گفت: ناتور دشت یک فیلم حادثهپرداز است که موضوع آن ربودن یک دختربچه در یکی از مناطق شمال کشور است و بر اساس یک ماجرای واقعی ساخته شده. از همان ابتدا میتوان فهمید که دراماتیکسازی یک موضوع واقعی در سینما با چه دشواریهایی روبروست.
وی افزود: فیلم روایت خود را در دو بخش ارائه میدهد: نیمه اول، دزدیده شدن دختر تا آشکار شدن دزد؛ و نیمه دوم، فرایند شک کردن نادر به آیهان تا فاش شدن ماجرای دزدی. این سبک برگرفته از روایت هیچکاک در فیلم سرگیجه است و در بهکارگیری آن فیلم موفق عمل کرده است.
نقاط قوت: بازیگری، فیلمبرداری و موسیقی
خیمهدوز ادامه داد: دو ویژگی مهم فیلم، جدا از بازی خوب آیهان، فیلمبرداری است با قابهای متعدد و جذاب و موسیقی شنیدنی که با ارکستر و سازهای زهی و کششی هماهنگ با تصاویر ساخته شده. روایت فیلم بین حادثهپردازی و شخصیتپردازی در نوسان است و هیچیک عمق کافی پیدا نمیکند. در بعد شخصیتپردازی نگاه اگزیستانسی غایب است و در بعد حادثهپردازی دقتهای سینمایی در بیان ظرایف حادثه کم است، مگر در سکانس قنات و سیمان که درخشان کار شده. همچنین سکانس رها کردن پرندهها که با رهایی نادر از درونیاتش همراه است، نیاز به پرداخت سینمایی بیشتری داشت.
خیمهدوز افزود: موسیقی فیلم جذاب است اما به روش متعارف تهیه موسیقی در سینمای ایران ساخته شده و دچار کلیشههای موسیقایی است. در این روش، موسیقی بعد از فیلم ساخته میشود و از روح روایت جدا میماند. روش درست، ساخت موسیقی همزمان با فیلمبرداری است.
وی تأکید کرد: نقد اجتماعی فیلم ضعیف است، در حالی که ریشه بحرانهای شخصیتی و محلی اثر، اجتماعی و حتی سیاسی است و در فیلم غایب مانده. پایانبندی نیز متناسب با پرداخت کلی فیلم نیست و از این نظر، فیلم فرصت خلق یکی از بهترین پایانبندیهای سینمای ایران را از دست داده است.
خیمهدوز در پایان گفت: ناتور دشت که نام یک کتاب مشهور سلینجر را به یک فیلم سینمایی تبدیل کرده، در سینمای تجاری قصهگو فیلم خوبی است و میتواند با فروش بالا جای فیلمهای لمپنی و سخیف اما پروفروش فعلی را بگیرد.
روایت دشوار یک نویسنده
حمید اکبری خامنه، نویسنده فیلم، نیز درباره تجربه نگارش اثر گفت: رفتن سراغ موضوعی واقعی که شش تا هفت میلیون نفر از ایرانیها از آن خبر دارند، بسیار ترسناک بود. از نظر قصهپردازی کار دشواری بود، چون مخاطب پایان را میداند. چالش ما این بود که با وجود این آگاهی، جذابیت در روایت ایجاد کنیم.
او افزود: تجربهام میگوید روایت واقعی را فقط باید یکبار مرور کرد و کنار گذاشت؛ باقی مسیر باید با ذهنیت خودمان دراماتیزه شود. ما نمیخواستیم قصه صرفاً به دنبال کودک ختم شود، بلکه تلاش کردیم انسانی اثرگذار مانند احمد پیران را وارد ماجرا کنیم؛ کسی که لکهای از گذشته دارد و این لکه در قالب شخصیت آیهان جسمیت یافته است. انگار نبرد این دو قطب باید به تصمیمی نهایی برسد. ما میخواستیم مخاطب درگیر این نبرد شود و کمتر به یسنا (کودک) فکر کند.
ناتور دشت؛ پژواکی از بحران های اخلاقی
محسن سلیمانی فاخر کارشناس و منتقد سینما گفت: ناپدید شدن یک کودک همواره سوژهای پرکشش برای سینماست. فیلم ناتور دشت نه فقط یک حادثه فردی بلکه بحران اجتماعی را به تصویر میکشد که لایههای پنهان جامعه را آشکار میکند.
وی افزود: در مرکز روایت، احمد پیران قرار دارد؛ محیطبان بازنشستهای که در نگاه اول نماد اعتماد و دلسوزی روستاست. او همان کسی است که با انتشار خبر گمشدن یسنا در فضای مجازی، موجی از مردم و نیروهای امدادی را به حرکت درمیآورد. اما هرچه قصه پیشتر میرود، پرده از تناقضات او کنار میرود. احمد شخصیتی نمایشی و تا حدی هیستریک است؛ بزرگپنداریاش در برابر نگاه جمعی به لرزه میافتد و آنچه به نظر میرسد قهرمانی مطلق باشد، به نبردی با وجدان شخصی فروکاسته میشود.
وی گفت: فیلمساز در انتها او را در قامت قهرمانی معرفی میکند که از دل این نبرد درونی پیروز بیرون میآید. با این حال، این پیروزی بیش از آنکه نشانهی شکوه باشد، نشانهی رهایی از بار سنگین تناقضات و عذاب وجدان است؛ گویی احمد بهجای یافتن یسنا، خودِ ناپدیدشدهاش را پیدا میکند.
از گمینشافت تا گزلشافت؛ از بومی به جهانی
وی ادامه داد: خردمندان با روایت یک داستان کوچک و بومی، افقی گستردهتر ترسیم میکند. اگر از منظر جامعهشناسی کلاسیک نگاه کنیم، فیلم از زیست «گمینشافتی» ( Gemeinschaft) آغاز میشود؛ جایی که روابط صمیمی و سنتی در یک روستا محوریت دارند. اما با ورود رسانهها، نهادهای رسمی و جمعیتهای داوطلب، به قلمروی «گزلشافت» Gesellschaft) (میرسیم؛ جهانی مدرن و سازمانیافته که روابط سردتر و کارکردیتر بر آن حاکم است. این جابهجایی هوشمندانه باعث میشود فیلم از سطح یک درام محلی فراتر برود و واجد معنایی جهانی شود.
سلیمانی فاخر افزود: ناتور دشت تنها درباره گمشدن یک کودک نیست، بلکه استعارهای است از ناپدیدگی جمعی؛ فقدان امنیت، اعتماد و امید در جامعهای که با بحرانهای اقتصادی و اجتماعی دست به گریبان است.
وی در پایان گفت: ناتور دشت نشان میدهد که بحرانها امروز دیگر تنها در میدان واقعی رخ نمیدهند، بلکه به همان شدت در میدان مجازی نیز بسط مییابند. پیام کوتاه احمد کافی است تا ماجرای یک روستای کوچک به «رویدادی رسانهای» ملی بدل شود.